خانیکی در چهلمین سالگرد درگذشت معلم انقلاب مطرح کرد:

روایت فوکو از علی شریعتی/ توتم من قلم من است

۱۰ تیر ۱۳۹۶ | ۰۴:۳۰ کد : ۳۷۹۷
تعداد بازدید:۱۴۴۳
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در مراسم یادبود چهلمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی گفت: شریعتی در واقع توانست به زبان مردم خودش صحبت کند. شریعتی مسائل شخصی خودش را که در عرصه خصوصی بود به یک مسئله عمومی تبدیل می‌کرد. پر درد بود و با درد در جامعه حرف می‌زد. فقر، شکاف طبقاتی، تحقیر، تحجر، تبعیض، نا‌آرامی و نبود آزادی در تجربه شریعتی مسئله است.
روایت فوکو از علی شریعتی/ توتم من قلم من است

به گزارش باشگاه خبری عطنا به نقل از اینستاگرام دکتر هادی خانیکی این مراسم که یکشنبه ۲۸خرداد ۹۶ به همت انجمن اسلامی معلمان، انجمن اسلامی  مدرسین دانشگاه‌ها و انجمن مفاخر اداره ارشاد اسلامی شهرستان سبزوار و با سخنرانی دکتر هادی خانیکی مشاور فرهنگی رئیس دولت اصلاحات و حضور جمعی از فرهنگ‌دوستان در سالن کاشفی اداره فرهنگ و ارشاد سبزوار برگزار شد.

سخنرانی دکتر هادی خانیکی در این مراسم یادمان رادر ادامه می‌خوانیم؛

در سال ۱۳۸۳ جناب آقای خاتمی نامه‌ای را نوشتند تحت عنوان «نامه‌ای برای فردا» که حرف‌هایی بود شاید برای امروز ما. خاتمی می‌گوید دل انسان کویری آسمانی است و به همین جهت به خدا نزدیک‌تر است.
 کویر صبور است و بی ادعا، امیداور و پرتلاش، همه شب‌هایش شب قدر است و همه روزهایش سرشار از تلاش و ناآرامی در جست‌و‌جوی آرامشی پایدار. من هم از کویر آمدم با همان امید و شکیبایی و ایمان اما خود را چون بید مجنونی که تنها در گستره کویر ایستاده است، لرزان می‌بینم بر سر ایمان خود و نگران که مبادا ناتوان از عهدی باشم که با خدای خود و با زنان و مردان بزرگوار این مرز و بوم بسته‌ام.

عنوان گفت‌وگوی امشب ما «تجربه شریعتی و نیازهای اکنون ما» خواهد بود. پس عنوانی که من برگزیده‌ام این است: تجربه شریعتی چیست؟ و نیازهای اکنون ما چه است؟ من به اختصار به چند مورد از تجربه‌های شریعتی اشاره می‌کنم.
 اولین تجربه شریعتی این است که او یک روشنفکر دین‌دار است. شاید به ظاهر پارادوکسی بین روشنفکری و دین‌داری باشد به دلیل اینکه روشنفکر دین‌دار در برابر دو گونه دیگری که ما با آن‌ها آشنا هستیم در تاریخ خودمان قرار دارد. یکی در برابر دین‌دار متحجر و یکی در برابر روشنفکر دین‌گریز. او روشنفکر دین‌دار است و نگاه انتقادی دارد به هر دو گروه.

دومین ویژگی در تجربه شریعتی، این است که زبان را به عرصه عمومی آورد. شریعتی در واقع توانست به زبان مردم خودش صحبت کند. شریعتی مسائل شخصی خودش را که در عرصه خصوصی بود به یک مسئله عمومی تبدیل می‌کرد. پر درد بود و با درد در جامعه حرف می‌زد. فقر، شکاف طبقاتی، تحقیر، تحجر، تبعیض، نا‌آرامی و نبود آزادی در تجربه شریعتی مسئله است.
 سومین ویژگی در تجربه شریعتی ارائه نسخه روشن‌فکران پرمخاطب در ایران است. چه کسی به اندازه شریعتی نه تنها در ایران بلکه در جهان مخاطب دارد؟ شریعتی در ترکیه، مصر، اندونزی، مالزی و تونس شناخته‌شده‌ترین روشن‌فکر معاصر است.

حتما دوستان شریعتی‌خوان با این مسئله‌ای که می‌گویم مواجه شده‌اند که یکی از زیباترین نوشته‌های شریعتی «توتم و قلم» اوست که می‌گوید: «هرکسی توتمی دارد، توتم من قلم من است» و وقتی مراجعه می‌کنید می‌بینید که شریعتی از ماسینیون، سلمان را گرفته و این برایش مهم بوده که متفکر فرانسوی به سلمان پرداخته و آن کتاب را ترجمه کرده و حال که در پی انتشار آن است می‌بیند ناشر براساس میزان استفاده کاغذ آن را ارزیابی می‌کند و این موضوع شریعتی را به درد آورده است.
 ویژگی چهارم از تجربه شریعتی مفصل‌بندی است که بین عقل جدید جهانی و عقل جهان‌شمول به عقل دینی و ملی ایجاد کرده است. شریعتی هم به جهان جدید توجه دارد هم به پایگاه‌های عمیق سنت. به همین دلیل است که می‌تواند هویت‌های مرکب و هویت‌های منعطف و گشوده بسازد. انسان‌هایی که هم مسلمان‌اند و هم در دنیای مدرن زندگی می‌کنند.
 ویژگی پنجم از تجربه شریعتی، توانمندی او در خلق مازادهای مفهومی است. مازادهای مفهومی به این معنی که خود را در یک دنیا متوقف نمی‌کرد. او سه کلمه را دارد که با آن آشنا هستید «عرفان، برابری و آزادی».
 انسانی که عارفانه زندگی می‌کند یا به تعبیر دیگر، در کویر زندگی می‌کند نباید انسانی باشد اهل مبارزه و انقلابی‌گری، ولی می‌بینیم که او انسان عارف را با انسان انقلابی درگیر می‌کند. یعنی بر عرفان مبارزه  را می‌افزاید و بر مبارزه عرفان را. و در کنار هر دو این‌ها در عالم روشنفکری دغدغه‌های عدالت را مطرح می‌کند.
میشل فوکو یک سال پس از مرگ شریعتی یعنی در سال ۵۷۷ که به ایران آمد، یک بخش از گزارشش تحت عنوان «ایرانیان چه رویایی در سر دارند» را به تاثیر شریعتی در جامعه ایرانی اختصاص داد.
او از شریعتی با این دو واژه یاد می‌کند: حاضر نامیدنی و غایب همیشه حاضر.
 او می‌گوید شریعتی حضور دارد در حالی‌ که خیلی شناخت از او کامل نیست و غایب هست اما در همه جا دیده می‌شود. چرا که شریعتی جود ادراکی، ارزشی و عاطفی داشته که شاید بقیه از آن محروم بودند.


نظر شما :