قانعی‌راد در بزرگداشت معتمدنژاد مطرح شد؛

۲۱ آذر ۱۳۹۵ | ۰۳:۳۰ کد : ۲۰۸۸
تعداد بازدید:۴۱۴
معتمدنژاد سمبل تبدیل روشنفکر پیشگام به روشنفکر ارتباطی است / گفت‌وگو، سوغات معتمدنژاد از فرنگ
قانعی‌راد در بزرگداشت معتمدنژاد مطرح شد؛

عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور گفت: شریعتی، صدیقی و معتمدنژاد تحصیل کرده فرانسه هستند و یکی از محورهای فرانسوی شدن فرهنگ تأکید روی گفت‌وگوی تمدن‌ها است. کارهای تهرانیان، معتمدنژاد و همایش گفتگوی تمدن‌ها به وسیله احسان نراقی و دیگران در پس از انقلاب به نحوی در همین راستا است.

به گزارش عطنا، محمدامین قانعی‌راد، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در سومین مراسم سالگرد دکتر کاظم معتمدنژاد، پدر علم ارتباطات ایران در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی به ایراد سخنرانی پرداخت.

قانعی‌راد، با انتقاد از شعر درج شده بر روی پوستر آن مرحوم (یاد آر ز شمع مرده یاد آر) گفت: مگر دکتر معتمدنژاد فوت کرده است؟! ما تداوم نگاه دکتر معتمدنژاد را در جامعه و در بین اساتید و شاگردان اش شاهد هستیم. به همین خاطر پیشنهاد می‌کنم به جای این شعر، این آیه از قرآن قرارگیرد که می‌فرماید؛ « وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُواْ فِی سَبیلِ اللّهِ». گرچه در اینجا شهادت به معنای خاص نیست و به معنای عام است. یعنی کسانی که در مسیر حقیقت و خداوند برای جامعه کار می‌کنند، همیشه زنده هستند.

او یا یسان توصیه برای نحواه بزرگداشت استاد، اظهار کرد: توصیه‌ام این است که در سالروز بزرگداشت دکتر معتمدنژاد به جای پخش کلیپ‌ها و آهنگ‌های دلخراش همراه با تصویر حزن‌انگیز، روز تولد آن مرحوم یعنی ۲۱ اردیبهشت‌ماه را به عنوان روز ارتباطات و دانش ارتباطات نامگذاری کنیم. همایشی در یک روز و صبح تا عصر برگزار کرده در آن به مسائل مرتبط و چالش‌های دانش رسانه‌ای و ارتباطات پرداخته شود. در این صورت استادان و دانشجویان ارتباطات نسبت به این روز فخر از خود نشان داده و شادمان می‌شوند که همچنین استادی داشته و به این فکر می‌کند که چگونه راه او را ادامه دهند.

او با اشاره به اینکه تحلیل من از  دکتر معتمدنژاد جامعه‌شناسانه است، گفت: می‌خواهم درمورد ایده جامعه‌شناسی معرفت در آلمان در کنار جامعه‌شناسی ارتباطات در آمریکا و شرایط مختلف ایجاد و شکل‌گیری آنها صحبت کنم.

این استاد جامعه‌شناسی اذعان کرد: جامعه شناسی ارتباطات در فضای دموکراتیک آمریکا شکل گرفت. فضایی که در آن مشارکت عامه مردم مهم و مطرح است. در چنین جامعه‌ای کنشگران اصلی آن توده‌ها هستند. مسئله‌ای که جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی به آن بسیار می‌پردازد و برایش مهم است. در اینجا افکار عمومی گمنام ولی تأثیرگذار هستند. خیلی از آدم‌های در جامعه در حالت گمنامی به جامعه شکل می‌دهند.

وی گفت: در آمریکا محققان جامعه‌شناسی ارتباطات به توده‌ها می‌پردازند به همین خاطر محققان و جامعه‌شناسان در این کشور به دنبال مطالعه چنین مسائلی هستند. ولی آنچه در جامعه‌شناسی معرفتی آلمان مهم و مطرح است، نخبگان و نظام‌‌های معرفتی هستند. در این نظام به جای این که ایده‌ها و آرای مردم سنجیده شود، به اندیشه‌های نخبگان بیشتر توجه می‌شد. تفاوتی که وجود دارد ساختار دموکراتیک‌تر جامعه آلمان و در مجموع جامعه اروپایی است که مهد جامعه‌شناسی معرفت است. حال در ایران چه اتفاقی افتاد؟ دکتر معتمدنژاد را با توجه به این تحلیل‌ها چگونه می‌توان تبیین کرد؟

قانعی‌راد افزود: می‌خواهم استاد معتمد‌نژاد را به عنوان یکی از محصولاتی که اسم‌اش را جامعه پساکودتا می‎گذارم، مورد بحث و بررسی قرار دهم. کودتای سال ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق یکی از مهم‌ترین رخدادهای جامعه ایران بوده که در تاریخ اندیشه ایران اثرگذار است. این کودتا بر روی فضای اندیشه، تفکر، روشنفکری و تحولات فکری بسیار تأثیر گذاشت و مختصات شناختی پس از کودتا نیز خیلی مهم است. وقتی کودتای سال ۱۳۲ در ایران رخ می‌دهد، دکتر معتمدنژاد ۱۹ سال، دکتر شریعتی ۲۰ سال و دکتر صدیقی که در آن زمان معاون نخست‌وزیر و وزیر کشور بوده یک فرد ۴۸ ساله است. به نظر می‌آید این سه نفر جهت‌گیری مختلفی را در آینده ایران ترسیم و هر کدام به نحوی به بازتاب مسائل کودتا می‌پردازند. در این شرایط با یک روح شکست خورده و ناامید مواجه هستیم که در دوران پساکودتا به دلیل شکستی که خورده است به دنبال هیچ چیزی نمی‌گردد و همه چیز خودش را جدا کرده با به خارج از کشور رفته و یا در داخل خود را به انزوا می‌کشاند.

وی تصریح کرد: از یک طرف روحی زخم خورده که ناشی از کودتا هم است، که نظام مفهومی دوگانه‌ای را می‌سازد و شاید بشود در نگاه علی شریعتی آن را دید. در این میان روح دیگری که آزاردهنده ولی امیدوارکننده نیز است، در کشور جریان پیدا می‌کند. شاید بتوان معتمدنژاد را نماینده این روح دانست. روحی که از کودتا آزرده شده ولی در عین حال امیدوار است از طریق ارتباطات و روزنامه‌نگاری آینده کشور را بسازد ولی نه با آن فضا و شرایط که در آن است.

عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور تأکید کرد: معتمدنژاد به نحوی در شناخت ماهیت آنچه جامعه باید باشد، پیشرو بود و این فضا ایجا شد که ارتباطات نه تنها همزاد جامعه جدید و مسئله جدید در جامعه است که به معنای ارتباطات انسانی، ارتباطات فردی و ارتباطات رودررو و به معنای ارتباطات ساختاری نیز هست. از طرفی دیگر ارتباطات به عنوان راه‌حل مسائل نیز بیان می‌شود به این معنا که راه‌حل مسائل را نمی‌توان جز در ارتباطات، جایی دیگر جست‌وجو و پیدا کرد.

وی گفت: معتمدنژاد معتقد بود که باید به طرف نگاه ارتباطاتی برویم تا مسائل خود را حل کنیم.

قانعی‌راد اذعان کرد: علوم ارتباطات در برابر چند پاره شدن جامعه قرار گرفت. این موضوع را بعدها «هابرماس» در محور مرکزی ساختار جامعه مدرن مطرح کرد که آن را نیز ارتباطات و کنش‌های متقابل نه نیروهای مولد می‌داند. در اینجا هابر ماس دیدگاه متفاوتی را برخلاف مارکس ارائه می‌دهد. در اثر همین نگاه ارتباطی مفهوم میان ذهنیت به تدریج کشف می‌شود و اینکه حقیقت باید اعتبار میان ذهنی داشته باشد. شاید یکی از راه‌حل‌ها در میان چندگانه شدن جهان در واقع بحث ارتباط بوده است.

وی افزود: به یک نحوی چندگانه شدن جهان در شرایط پس از کودتا را می‌بنیم. یعنی امید به ساخت یکپارچگی و امید به ساخت ایجاد جامعه واحد به یک نحوی با این کودتا مورد تغییر و چالش قرار گرفته و جامعه ایران شدیدا چندپاره و چندگانه می‌شود. بطوری که برخی‌ها راه‌حل را در تقابل بین جستجو و برخی‌ها نیز راه‌حل را بین ارتباط قرار دادن و نزدیک کردن پاره‌ها از هم جدا افتاده به همدیگر می‌دانند.

قانعی راد با اشاره به تأثیر فضای پساکودتا بر زندگی معتمدنژاد، گفت: به نظرم معتمدنژاد به عنوان جوان ۲۰ ساله نمی‌توانست نسبت به مسائل کودتا بی‌تفاوت باشد و این شرایط در ذهنش تأثیرات زیادی بر جای گذاشته و همین تأثیرات، سیکل دوره بعدی زندگی آن مرحوم را شکل داده است که مسیر تحصیلی و کاری و هم چنین مهاجرت رشته‌ای دکتر معتمدنژاد را به شدت متأثر می‌سازد. ما یک همچنین مهارتی در کار دکتر معتمدنژاد می‌بینیم که به تدریج این شخصیت از یک مفهوم ساده از ارتباطات به معنای روابط عمومی و روزنامه نگاری به طرف ارتباط جمعی (mass communication) و ارتباط اجتماعی به معنای (public and social communication ) حرکت می‌کند و در سال‌های اخیر هم مقولاتی چون جامعه اطلاعاتی را شکل می‌دهد.

وی خاطرنشان کرد: جامعه‌شناسی وسایل ارتباط جمعی محصول جامعه آمریکا بوده و توجه کردن به توده‌ها نیز بیشتر در خدمت بازتولد نظام اجتماعی به معنای ابعاد اقتصادی و سیاسی جامعه قرار داشته است. به یک نحوی با تبلیغات، مسئله نظام سرمایه‌داری، شکل دادن به افکار عمومی و مهندسی اجتماعی ارتباطات جمعی مرتبط است ولی ارتباطات اجتماعی متفاوت بوده و باید فضایی ساخته شود که گستره جمعی و همگانی حوزه عمومی است. در این فضا ما می‌توانیم افراد مختلف را به هم نزدیک کنیم.

قانعی‌راد گفت: در جریان پس از کودتای ۱۳۳۲ با فرآیندهای معرفتی زیادی روبرو هستیم که من تسامحتاً در فرهنگ سیاسی به (آمریکایی شدن فرهنگ سیاسی)، (فرانسوی شدن فرهنگ سیاسی) و (آلمانی شدن فرهنگ سیاسی) اشاره می‌کنم. آمریکایی شدن فرهنگ، همان مکتب نوسازی است، که معتقد بود، می‌شود از طریق سازمان برنامه و بودجه به توسعه رسید و مشکلات جامعه را حل کرد. مشکل خاصی وجود ندارد و اگر باشد ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری‌ها، تحصیلات و کوچک بودن شهرها است.

وی ادامه داد: سپس نگاه فرهنگ فرانسوی را داریم که با حمایت یونسکو همراه بوده که نمونه‌اش، دکتر صدیقی است که قبل از ریاست مؤسسه تحقیقات اجتماعی، پیوندی با یونسکو داشت. یوسنکو به عنوان فضای چپ سازمان ملل متحد در مقابل فضای راست آمریکایی – اسرائیلی‌اش قرار داشت. من مدتی در یونسکو به عنوان نماینده ایران در پاریس فعالیت داشتم. در خود سازمان ملل هر طرحی را که آمریکا مطرح می‌کرد، همه به آن رأی می‌دادند، اما در یونسکو هر طرحی را که آمریکا و اسرائیل مطرح می‌کردند، همه نفی رأی منفی می‌دادند و طرح را کنار می‌گذاشتند.

قانعی‌راد خاطرنشان کرد: شریعتی، صدیقی و معتمدنژاد تحصیل کرده فرانسه هستند و یکی از محورهای فرانسوی شدن فرهنگ تأکید روی گفت‌وگوی تمدن‌ها است. کارهای تهرانیان، معتمدنژاد و همایش گفتگوی تمدن‌ها به وسیله احسان نراقی و دیگران در پس از انقلاب به نحوی در همین راستا است. بحث گفتگوی تمدن‌ها به این صورت معنا شده که بالاخره هویت ملت‌های مختلف در شرایط جهانی شدن چگونه می‌شود. ملت‌ها ارتباطات خودشان را در فضای جهانی داشته باشند در عین حال از استقلال و هویت ملی هم برخوردار باشند. یکی از دغدغه‌های دکتر معتمدنژاد نیز همین بود.

در فرانسوی شدن فرهنگ دو جریان را می بنیم که به عنوان فرد، صدیقی و معتمدنژاد بازنمایی‌اش می‌کنند. وقتی نهاد، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که در سال ۱۹۳۷ تشکیل و دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی که در سال ۱۳۴۳ تأسیس می‌شود که این دو به نحوی در پی توسعه دانش اجتماعی هستند. و بعد آلمانی شدن فرهنگ را داریم که از دکتر علی شریعتی، فارغ‌التحصیل دانشگاه سوربن یاد می‌شود که به صورت نمادین در حسینه ارشاد فعالیت می‌کند. آلمانی شدن فرهنگ را به معنای تولید دانش برای براندازی نظام می‌گیرم و کاربرد دانش برای اینکه نظام موجود را بربیاندازیم.

وی با بیان اینکه نگاه فرهنگ سیاسی آمریکایی کاملاً به صورت سیاسی‌کاری با نظام موجود برخورد می‌کند ولی آن الگوی فرانسوی شناخت برای تغییر را در نظر می‌گیرد، افزود: من دکتر معتمدنژاد را نماینده و سمبل تبدیل روشنفکر پیشگام به روشنفکر ارتباطی می‌دانم. او می‌توانست روشنفکر قانون گذار باشد؛ با توجه به این که زمینه مطالعاتی حقوق و علوم سیاسی را داشت و می‌توانست نهادهای مختلف را رصد و به فکر قانون‌گذاری باشد ولی به میان مردم و نهادهای اجتماعی مختلفی آمد و دائم در فکر نزدیک کردن نظام چند پاره ایران بود. لذا در طراز کاری معتمدنژاد، روشنفکر پیشتاز معنای خود را از دست می دهد و روشنفکر ارتباطی جای آن را می گیرد.

قانعی‌راد در پایان با بیان اینکه در تراز کارهای معتمدنژاد روشنفکر پیشگام نسل خود را از دست می دهد، گفت: به جای آن روشنفکر ارتباطی و رئالیسم می‌بینیم و بالاخره در پرتو علم و کنش عمل موارد دیگری را می‌توان دید. مثلا، دکتر هادی خانیکی، یک تفسیر معتمدنژادی از علی شریعتی هم دارند که معتقد است باید در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه باید گفت‌و‌گو و تعامل برقرار کرد و امیدوار و فعال بود. در عین حال نباید انتظار داشت همه چیز دو روزه درست شود و باید بر اساس کنش و زحمت ما برای تولید دانش ارتباطی به آینده امید بست.


نظر شما :