ارزیابی قدرت مطبوعات در عصر ارتباطات؛

۱۶ آبان ۱۳۹۵ | ۰۳:۳۰ کد : ۱۶۸۹
تعداد بازدید:۱۳۷۹
رسانه‌اندیش باشیم، نه رسانه‌هراس / میزگردی با حضور هادی خانیکی و حسن نمکدوست
ارزیابی قدرت مطبوعات در عصر ارتباطات؛

نمایشگاه مطبوعات در شکل‌گیری نهادهای مدنی اثرگذار است. فضایی فراهم می‌کند برای گفت‌وگوی روزنامه‌نگاران و تعامل جامعه روزنامه‌نگاری که واقعه فرهنگی- فکری مبارک و اثرگذاری است. اگر حال مطبوعات خوب نباشد حال کشور خوب نیست.

به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، امروزه «ارتباطات آمرانه»، یکسویه و از بالا به پایین، جای خود را به ارتباطات افقی و برابر داده است و برخلاف گذشته، امروزه «مخاطب» عنصر مؤثرتری است. در اینکه رسانه‌ها منبع بسیار مهم شناخت ما هستند تردیدی نیست،‌ اما برخی چنان در این موضوع اغراق می‌کنند که گویی هیچ نهاد و سازوکار مهم دیگری در عرصه «آگاهی» و «شناخت» وجود ندارد. مطبوعات از نظر تیراژ در وضعیت خوبی نیستند اما از نظر سطح تأثیرگذاری به این سادگی نمی‌توان قضاوت کرد. آنجایی که رسانه‌ها به «حوزه عمومی» تبدیل شوند، می‌توان به نقش آنها در تغییر کلیشه‌ها امیدوار بود. رسانه هم عامل تحول است، هم محصول تحول و هم شاخص تحول

در یک وضعیت بسامان، ارتباط رسانه‌ها با جامعه «رابطه‌ای سینرژیک و هم‌افزا» است. بخش بسیار بزرگی از آگاهی‌مان نسبت به جهان پیرامون، به واسطه رسانه‌ها است. «سیاست» یکی ازعرصه‌های اصلی فعالیت رسانه‌ها است و به هیچ‌وجه  نسبت روزنامه نگاران با عالم سیاست «کژکارکرد» تلقی نمی‌شود فعالیت امروزه رسانه‌ها وجوه مدنی بیشتری پیدا کرده است. مخاطبان هر قدر از انفعال فاصله بگیرند و به کنشگری بپردازند، در حیات اجتماعی و تعامل‌شان با رسانه‌ها فعال‌تر می‌شوند و سهم بیشتری از محتوای رسانه‌ها را به خود اختصاص می‌دهند.
نمایشگاه مطبوعات فرصت مغتنمی است تا اهالی رسانه، به مثابه میزبانان این جشن، وزن و قامت خود را در پیش چشم مخاطب به قضاوت بنشینند. «میزان تأثیرمطبوعات» و درنگاهی عام‌تر «قدرت رسانه‌ در عصر ارتباطات» چالشی است که همواره تحلیلگران حوزه ارتباطات و روزنامه‌ نگاری را به پاسخگویی ترغیب کرده است. مطبوعات و دیگر رسانه ها ختهمواره خود را در این وزن‌کشی قرار داده‌اند که در عصر اطلاعات، آیا «قدرت» و«تأثیر»شان فرو کاسته است یا با شیوه‌های ارتباطی جدید رو به تزاید دارد. هدف ما از دعوت دکترهادی خانیکی و دکتر حسن نمکدوست، دو استاد حوزه ارتباطات و روزنامه‌ نگاری، در پای یک میز، ارزیابی این میزان تأثیر و تأثر بوده است.

با توجه به اینکه در ایام برگزاری نمایشگاه مطبوعات هستیم، اساساً رسالت فکری و فرهنگی برگزاری چنین جشنواره‌هایی را چه می‌دانید؟ و کارکرد آن را در فضای رسانه‌ای چگونه تبیین می‌کنید؟

خانیکی: «نمایشگاه» به طور عام، چه نمایشگاه مطبوعات و چه نمایشگاه کتاب، همیشه با نظرهای موافق و مخالفی مواجه بوده است، مخالفان بر جنبه‌های «نمایشی» و موافقان بر جنبه «ارتباطی» آن تأکید دارند. معتقدم، هر عرصه‌ای در جامعه که گامی در جهت «گفت‌وگو» و «کنش‌مشترک» باشد، به‌ طور قطع، مفید و مؤثر واقع خواهد شد. نمایشگاه مطبوعات هم، چون عرصه‌ای برای گفت‌وگوی روزنامه‌ نگاران و تعامل جامعه روزنامه‌ نگاری است واقعه فرهنگی- فکری مبارک و اثرگذاری است.

از طرفی، نمایشگاه مطبوعات در شکل‌گیری نهادهای مدنی بسیار اثرگذار است؛ هر چند که با شکل تعریف شده‌اش فاصله داشته باشد. موفقیت نمایشگاه مطبوعات به «چگونگی حضور مخاطب» بستگی دارد. یکی از مسائلی که در جامعه ما به‌ طور عام و جامعه فرهنگی و مطبوعاتی ما به طور خاص مورد نقد است، «نظاره‌گری» و «پرسه‌زنی» مخاطب است. در نمایشگاه مطبوعات «مخاطب» با کنشگری و انتخابگری‌اش می‌تواند به توانمند کردن رسانه‌ها کمک کند.

نمکدوست: جشنواره مطبوعات یک جشن است و باید انتظار یک جشن را از آن داشت؛ یعنی فرصتی برای باهم بودن و هم‌صحبت و هم‌سخن شدن. طبعاً «هم‌صحبتی» زمینه «همدلی» را فراهم می‌کند و به این اعتبار، جشنواره مطبوعات حتماً رویداد خوبی است. اگر حال مطبوعات خوب نباشد حال کشور خوب نیست.

 

قدرت رسانه‌ها و به‌طور خاص مطبوعات را در دنیای امروز چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا همچون گذشته، در «شکل‌دهی افکار عمومی» و «آگاهی بخشی به جامعه» پیشتاز هستند؟

خانیکی: رسانه‌ها و مطبوعات، هم در حوزه سیاست؛ یعنی آنجایی که به‌عنوان مداخله‌کننده در ارتباطات سیاسی مطرح می‌شوند و هم در حوزه‌های فراتر از سیاست، یعنی فرهنگ و اجتماع، قدرتی بیش از گذشته یافته‌اند. امروزه با جهان، فرهنگ و اقتصاد رسانه‌ای‌شده مواجه هستیم. به تعبیری، در دنیای امروز حوزه‌های خارج از دسترس رسانه‌ها، حوزه‌های بسیار اندکی است و شاید اساساً وجود نداشته باشند. با پیدایش این نسبت جدید بین رسانه‌ها و قدرت (قدرت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و…) بررسی عوامل مؤثرِ ارتباطی در این زمینه جدید، ضرورت یافته است.

«افزایش قدرت رسانه‌ها» واقعیت دارد و علت آن تنها به پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات خلاصه نمی‌شود بلکه تغییر مضمون و شکل ارتباطات هم در این امر دخیل است. امروزه «ارتباطات آمرانه»، یکسویه و از بالا به پایین، جای خود را به ارتباطات افقی و برابر داده است. عناصر دخیل در ارتباطات به لحاظ اهمیت‌ شان تغییر پیدا کرده‌‌اند و برخلاف گذشته، امروزه «مخاطب» عنصر مؤثرتری است. هرچند که پیشرفت‌های سخت‌افزاری در فناوری‌های ارتباطات و اطلاعات امکان این را فراهم کرده است که ارتباطات عمودی به ارتباطات افقی بدل شود ولی مسأله مهم تر در این تغییر، به «افزایش قدرت ارتباطات» و «تغییر وزنه مخاطب» مربوط می‌شود.

نمکدوست: ما انسان‌ها اساساً جهان را از دو طریق درک و فهم می‌کنیم؛ یکی شناخت مستقیم و بی‌واسطه جهان از طریق حواس‌مان و دیگری شناخت با واسطه جهان از طریق ارتباطات و رسانه‌ها و به شیوه نمادین. تماشاچی‌های حاضر در استادیوم آزادی بازی ایران و کره را بلاواسطه می‌بینند و البته شمارشان حداکثر ۱۰۰ هزار نفر است، اما میلیون‌ها ایرانی علاقه‌مند، بازی را از طریق تلویزیون می‌بینند یا به رادیو گوش می‌دهند. اگر هم موفق به این دو کار نشوند، می‌توانند گزارش و نتیجه بازی را در مطبوعات یا وب‌سایت‌ها بخوانند و ببینند. این موضوع به قدری بدیهی است که متأسفانه معمولاً به آن کم‌توجهیم یا آن را از یاد می‌بریم.

بخش بسیار بزرگی از آگاهی‌مان نسبت به جهان پیرامون، بواسطه رسانه‌ها است و صد البته نه این اتفاق جدیدی است و نه حرف من، حرف تازه‌ای است. از زمان شکل‌گیری رسانه‌ها به معنای امروزی این امر، ساری و جاری است. کافی است چند لحظه‌ای چشم‌هایمان را ببندیم و جهان بی‌رسانه را متصور شویم. خواهیم دید «شناخت» بسیاری از امور در زندگی‌مان از طریق همین روزنامه ساده، کتاب آشنا، رادیو، تلویزیون معمولی، سینما، تئاتر و اینترنت که امروز جزء عادی زندگی‌مان شده است، به دست می‌آید. وقتی وسیع‌تر نگاه می‌کنیم و از ارتباطات سخن می‌گوییم موضوع مهم تر هم می‌شود. ارتباطات میان فردی، ارتباطات درون گروهی، میان گروهی و ارتباطات سازمانی هم منشأ بخش بسیار مهمی از «آگاهی»ها و «شناخت» ما هستند. بخش مهمی از رفتار ما تحت تأثیر آگاهی‌هایی است که از طریق دوستان‌ یا خانواده‌مان به دست می‌آوریم. بنابراین، این تجربه‌های با واسطه یا به تعبیری، تجربه‌های ارتباطی و در سطح دیگری «تجربه‌های رسانه‌ای‌شده» منشأ بخش بزرگی از آگاهی ما از جهان پیرامون است.

حال با توجه به این توضیحات، میزان «تأثیر ارتباطات رسانه‌ای» چقدر است؟

نمکدوست: برخی دانشمندان ارتباطات می‌گویند که اگر ما بخواهیم تمام دانش ارتباطات در قرن بیستم را به تلاش برای پاسخ دادن به یک پرسش خلاصه کنیم، آن پرسش «میزان تأثیر رسانه‌ها» است؛ به این معنا که رسانه‌ها چقدر بر انسان‌ها تأثیر دارند. در اینکه رسانه‌ها منبع بسیار مهم شناخت ما هستند تردیدی نیست، اما برخی چنان در این موضوع اغراق می‌کنند که گویی هیچ نهاد و سازوکار مهم دیگری در عرصه «آگاهی» و «شناخت» وجود ندارد. به‌عنوان مثال «نهاد آموزش و پرورش» آنقدر مورد توجه ما نیست که «رسانه‌ها» هستند. در حالی که اهمیت آموزش و پرورش در همه شئون زندگی اجتماعی فوق‌العاده است؛ کما اینکه نهاد مذهب یا خانواده هم بسیار پر اهمیت هستند. مقصودم این است که موکول کردن همه امور به رسانه‌ها، از بزرگترین اشتباه‌های ما است و اتفاقاً به همین دلیل اصطلاح «مهندسی افکار» اصطلاح درستی نیست. مهندسی فکر از طریق رسانه‌ها، صرف نظر از ناممکن بودن مهندسی افکار، به معنای نادیده گرفتن عوامل مؤثر اجتماعی دیگر هم هست. چگونه می‌توانیم اثبات کنیم اهمیت نهاد رسانه‌ها بیشتر از نهاد خانواده، آموزش و پرورش و مذهب و… است و چرا باید همه بار مسئولیت را بر دوش رسانه‌ها قرار دهیم و به این ترتیب بر ضعف‌های اساسی‌مان در نهادهای دیگر سرپوش بگذاریم؟ جای بسی خوشبختی است که رسانه‌ها تنها عامل تأثیرگذار یا عامل اصلی تأثیرگذار نیستند و نمی‌توانند چیزی را بگویند که ابنای بشر چشم و گوش بسته قبول کنند.

خانیکی: برای روشن‌تر کردن نقش رسانه‌ها و قدرتمند شدنشان در کنار نقش دیگر نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باید این نکته را مدنظر داشت که به دلیل تحولاتی که در جهان رخ داده است، طبیعتاً قدرت ارتباطات افزایش یافته است اما این به این معنا نیست که قدرت نهادهای دیگر بیشتر نشده باشد. تغییر در همه سطوح رخ داده است.

 

قدرت رسانه‌ها در روند توسعه چقدر مؤثر است؟

خانیکی: وقتی نخستین نظریات ارتباط و توسعه تدوین می‌شد مرحوم مجید تهرانیان در پاسخ به چنین پرسشی گفت: «رسانه‌ها، در ایجاد تغییر، نه توانای مطلق هستند نه ناتوان مطلق» ولی گاه تحول سخت‌افزارانه که در رسانه‌ها رخ می‌دهد، ذهن‌ها را به این سمت می‌برد که گویا مرکز ثقل تحول، به دنیای رسانه منتقل شده است. معتقدم «کار رسانه چراغ است و کلنگ نیست.» چراغی است که فاصله‌ها را بین کنشگر و مخاطب کم کرده است و اکنون مخاطب کنشگر شده است و دیگر منفعل نیست.

 

درسالیان اخیر رسانه‌ها در سطح جهان به نهاد قدرت و سیاست بیش از پیش گره خورده‌اند. چنانکه گاهی شاهد هستیم خبرنگاران حتی در کسوت دیپلمات ظاهر می‌شوند. چه چیز روزنامه‌نگاری را به سیاست و سیاستمداران را به رسانه‌ها نزدیک می‌کند. آیا این نزدیکی و تعامل، رسانه را از رسالت اصلی‌اش دور خواهد کرد؟

نمکدوست: خبرنگارها در چه عرصه‌ای، ورود نمی‌کنند؟ اگر با تسامح صفت روزنامه‌نگار را برای آقای عادل فردوسی‌پور به کار ببریم آیا می‌توان منکر نقش مثبت وی در تحول فوتبال کشور شد. من که فکر می‌کنم آورده او برای فوتبال ایران بیشتر از برخی مربیان ملی است.اما از جهتی حرف شما درست است؛ حتماً «سیاست» یکی ازعرصه‌های اصلی فعالیت رسانه‌ها است. و این فعالیت به هیچ‌وجه «کژکارکرد» تلقی نمی‌شود. اتفاقاً در دوره روزنامه‌نگاری مسلکی در جهان، عمده فعالیت مطبوعات و روزنامه‌نگاران معطوف به فضا و موضوع‌های سیاسی بود. اما فعالیت امروزه رسانه‌ها وجوه مدنی بیشتری پیدا کرده است و فعالیت روزنامه‌نگاران به تعبیری، با سطوح معمول‌تر زندگی اجتماعی پیوند خورده است. کافی است به برنامه‌های رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی، یورو نیوز و… نگاه کنید که گرچه کارکرد سیاسی برای‌شان اهمیت ویژه‌ای دارد، اما از وجوه دیگر زندگی اجتماعی از هنر و ورزش گرفته تا آشپزی و رانندگی، سرگرمی و مانند آن غافل نیستند. مخاطبان هر قدر از انفعال فاصله بگیرند و به کنشگری بپردازند، در حیات اجتماعی و تعامل‌شان با رسانه‌ها فعال‌تر می‌شوند و سهم بیشتری از محتوای رسانه‌ها را به خود اختصاص می‌دهند.

داشتن و پرداختن به روزنامه‌نگاری سیاسی و حزبی قطعاً هیچ ایرادی ندارد. مشکلی که ممکن است وجود داشته باشد و منشأ آن هم بد رفتاری خود ماست این است که رسانه‌ها به آوردگاه اصلی سیاست تبدیل شوند؛ معضلی که اتفاقاً دست به گریبان آن هستیم؛ یعنی، مانع توسعه و تکثر بسامان احزاب شده‌ایم و همه بحث و مجادله سیاسی را به فضای رسانه‌ها بار کرده‌ایم. این امر قطعاً ایراد دارد. متأسفانه در جامعه ما این گونه است و مطبوعات، رادیو و تلویزیون خود به آوردگاه نزاع‌های سیاسی تبدیل شده‌اند.

خانیکی: رسانه‌ها، عرصه‌های قدرت و سیاست را هم دگرگون کرده‌اند؛ برای مثال، فاصله بین حوزه‌های مستقیم سیاست با دیگر عرصه‌ها را کم کرده‌اند؛ به طوری که جنبش‌های اجتماعی و سبک زندگی هم بخشی از سیاست‌ورزی و حتی زبان سیاست شده است؛ یعنی، ما نمی‌توانیم بگوییم روزنامه‌نگاری سیاسی و حزبی، نوعی روزنامه‌نگاری است که به بقیه جنبه‌های زندگی توجهی ندارد.
رسانه‌ای شدن، «سیاست» را با «زندگی روزمره» پیوند زده است و قدرت را از شکل مستقیم و سخت خود به شکل غیرمستقیم و نرم نزدیک کرده است. به این اعتبار، نمی‌توان رسانه‌ای شدن دنیای امروز را یکسره فرصت یا تهدید تلقی کرد؛ به تعبیری، معتقدم باید «رسانه‌اندیش» بود نه «رسانه‌هراس».آنچه در تحولات جهان عرب رخ داد، رسانه‌ای شدن یک اتفاق ساده در مصر بود که کشته شدن یک دستفروش را به تصویر کشید و در نهایت به یک جنبش اجتماعی و تغییر نظام سیاسی انجامید.

یا مثلاً انتشار تصویر آیلان (کودک مهاجر سوری که در دریای مدیترانه غرق شد) که در قانون مهاجرت تغییر ایجاد کرد.

خانیکی: بله، دکتر نمکدوست در این راستا، بدرستی از مهارت شخص روزنامه‌نگار گفت و من به کاربرد مهارت‌ها در سطوح وسیع ترش نیز تأکید می‌کنم. یک روزنامه‌نگار موفق نه تنها غیرمستقیم بلکه حتی مستقیم هم می‌تواند یک عرصه مهم را شکل دهد. اگر از من بپرسید که سیاسی‌ترین برنامه تلویزیون کدام است؟ حتماً خواهم گفت برنامه آقای عادل فردوسی‌پور. ولی آیا فردوسی‌پور حرف سیاسی می‌زند؟ یا مصداق سیاسی تعیین می‌کند؟ نه. ولی جامعه را در ارتباط با امری که در حوزه ورزش رخ می‌دهد، فعال می‌کند و این امر را می‌توان به حوزه فرهنگ نیز تسری داد.

مطبوعات چقدر از این قدرت خود در تغییر قوانین و دیدگاه‌ها به نفع جامعه و مخاطب استفاده می‌کنند؟

خانیکی: اگر خواسته باشم تستی جواب دهم، «اندک». ولی اگر تحلیلی‌تر به قضیه نگاه کنم، باید بگویم که در جاهایی هم همین تأثیر را داشته‌اند. برای مثال، در انتخابات سال ۷۶ روزنامه‌هایی با شمارگان کم توانستند در برابر تلویزیون با انبوه مخاطبان تأثیرگذار شوند. یا مثلاً در انتخابات اخیر مجلس، تأثیر تلگرام، از تأثیر رادیو و تلویزیون کمتر نبود.

چه ابزار یا ساز و کارهایی به مطبوعات چنین قدرتی را می‌دهد؟

خانیکی: به نظر من، چنین «اعمال قدرتی» تنها محصول «مهارت روزنامه‌نگار» نیست. محصول قدرت نهاد ارتباطی، نهاد مطبوعات و صنایع اجتماعی هم هست. اینکه چقدر به آن اعتماد وجود دارد، چقدر دیده و خوانده می‌شود. گاهی ما اعتماد داشتن را صرفاً با عدد و رقم خواننده می‌بینیم و به نظر من، اینجا ما دچار نوعی اشتباه می‌شویم چراکه «پایین بودن شمارگان» را با «پایین بودن تأثیر» برابر گرفته‌ایم. مطبوعات از نظر شمارگان در وضعیت خوبی نیستند اما از نظر سطح تأثیرگذاری به این سادگی نمی‌توان قضاوت کرد. چون اینها در جایی با نخبگان ما و با نهادهای دیگر پیوند پیدا می‌کنند و نسبتی که روزنامه‌نگاری و مهارت‌هایش با نهادهای مطبوعاتی دارد، در خور تأمل بیشتری است و نمی‌توان در این رابطه حکم کلی داد.

نمکدوست: در اینجا چند نکته وجود دارد. اول اینکه در یک وضعیت بسامان، ارتباط رسانه‌ها با جامعه «رابطه‌ای سینرژیک و هم‌افزا» است. و طبعاً در یک وضعیت نابسامان این رابطه الزاماً به هم‌افزایی نمی‌انجامد. نکته دوم این است که ما به سادگی نمی‌توانیم بگوییم که آغازگر یک فرآیند ارتباطی کیست؟ کما اینکه نمی‌توانیم بگوییم به‌سادگی پایان‌دهنده به یک فرآیند ارتباطی کیست؟ با این مقدمه می‌خواهم بگویم در جامعه ما یک دیدگاه و مطالبه انباشته وجود دارد مبنی بر اینکه کسانی در سطوح بالای مدیریتی جامعه نسبت به وضعیت مردم بی‌تفاوت هستند. من اساساً بدرستی یا نادرستی این نگاه کاری ندارم، سخنم این است که وجود چنین پیش‌فرض‌های فراگیری در جامعه زمینه برجسته شدن فیش‌های حقوقی، املاک نجومی و.. را فراهم می‌کند. می‌خواهم بگویم این فقط رسانه نیست که باعث برجسته شدن این موضوع‌ها در اذهان می‌شود. مجموعه‌ای از متغیرها روی هم عمل می‌کنند و به این ترتیب موضوع برجسته می‌شود و گاه این برجستگی به نوعی به حد انفجار می‌رسد. مثال توأم با تسامح این است که بشکه باروتی باید وجود داشته باشد که کبریت رسانه آن را منفجر کند. بر این اساس، باز تأکید می‌کنم، یکی از اشتباه‌های بزرگ در جامعه ما ندیدن بشکه باروت و پرداختن، آن‌هم نوع سلبی، به کبریت است. نتیجه‌اش این می‌شود که برای جلوگیری از انفجار باید رسانه‌ها را بست. در حالی که ظرفیت‌های بحرانی موجودند و روز به‌ روز به عمق و وسعت‌شان افزوده می‌شود.

یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن اینکه وقتی به صحنه مطبوعات با باور «مهندسی افکار» نگاه می‌کنیم فرآیند پیچیده ارتباط را به سطح تبلیغات و پروپاگاندا تنزل می‌دهیم. تصورمان هم این می‌شود که اگر یک حرف را پیوسته تکرار کنیم می‌توانیم آن را در ذهن مردم بنشانیم؛ حال آنکه باز خوشبختانه چنین امری رخ نمی‌دهد. برخلاف تصور ما نیرو صرفاً در «پیام»، «رسانه» و «تکرار» نهفته نیست؛ نیرو در «مخاطب» و «معنا»یی که نزد اوست، در «تجربه زیسته» او و در «بافتار اجتماعی» هم وجود دارد.

با شما موافق هستم وقتی به «قدرت مطبوعات» نگاه اغراق‌آمیز وجود داشته باشد و دیگر نهاد‌های صاحب قدرت(همچون خانواده، آموزش، دین و…) در این پازل نادیده گرفته شوند این آسیب را برای جامعه روزنامه‌نگاری در پی خواهد داشت که بیشتر مشمول نظارت و کنترل خواهد شد؛ چون به خطا، یگانه کانون منشأ اثر در جامعه پنداشته می‌شود.

نمکدوست: در اینکه رسانه قدرت دارد هیچ شکی نیست، اما در اینکه رسانه یگانه قدرت یا قدرت متعال نیست هم تردیدی وجود ندارد. همزمان اگر سرعت تحول میان نهادهای مختلف تأثیرگذار در جامعه نیز متناسب و هماهنگ نباشد باز با مشکلات جدی مواجه می‌شویم. واقعیت این است که تحولات رسانه‌ای در جهان و ایران بسیار سریع و پی‌درپی است، در حالی که تحول در نهادهایی چون آموزش‌وپرورش، در کشور ما، یا تحول نهادهای عهده‌دار مذهب در جامعه ما چنین سریع نیست. متأسفانه این تفاوت در سرعت تحول، منشأ بروز سوء‌تفاهم‌های جدی در جامعه ما شده است و به همین دلیل هم برخی اساساً به رسانه به‌عنوان یک دشمن نگاه می‌کنند.

آنچه از صحبت‌های شما به ذهن متبادر می‌شود این است که گویی رسانه محکوم به تحولات جامعه است؛ یعنی، اگر همگامی نهادهای دیگر را نداشته باشد، عملاً راه به جایی نخواهد برد. این در حالی است که رسانه باید پیشگام بوده و «تحول‌آفرین» باشد.

نمکدوست: رسانه هم عامل تحول است، هم محصول تحول و هم شاخص تحول و این امر، مربوط به امروز نیست. رسانه همیشه یکی از عوامل مهم تحول در طول تاریخ بوده است. نمی‌دانم فیلمی را که نشریه معروف پاپیولار مکانیک با عنوان «۱۰۱ اختراعی که جهان را تغییر داد» دیده‌اید یا نه؟ در این کار چند دانشمند و فناور برجسته، به بررسی اختراع‌های مهم تاریخ پرداخته‌اند. جالب است بدانید که از نظر آنها «اینترنت» اختراع مهم تاریخ است و کاغذ یازدهمین اختراع مهم است. اما آنها دومین اختراع مهم تاریخ بشری را «چاپ» دانسته‌اند؛ یعنی از نظر آنها تأثیر چاپ بر جامعه بشری تا اینجای کار بیشتر از اینترنت بوده است. وقتی که در موضوع دقت می‌کنید حق را به آنها می‌دهید. گذر از «جامعه گفتار» به «جامعه نوشتار»، تحول بسیار بزرگی در همه عرصه‌های حیات اجتماعی است.
از نگاهی دیگر اساساً تاریخ رسانه یعنی تاریخ تحول و تاریخ آزادی ما انسان‌ها. من اگر بخواهم دو اسم مستعار برای رسانه‌ها به عاریت بگیرم می‌گویم «تحول» و «آزادی». چون رسانه‌ها با تحول و آزادی جامعه، پیوند ارگانیک دارند. شما می‌دانید که یکی از تعبیرهایی که برای چاپ حروف متحرک به کار می‌برند این است که چاپ زنجیر را از پای کتاب باز کرد. بعضی دیگر می‌گویند که چاپ زنجیر را از پای اندیشه باز کرد. هر دو تعبیر درست است و نشانه‌های کاملاً واقعی دارد. اکنون بعد از ۶۰۰ سال از اختراع چاپ ما از اصطلاح‌هایی مانند «تن‌یافتگی» یا «تن‌زدودگی» بر اثر رسانه‌ها صحبت می‌کنیم. رسانه‌ها به قدرت احساس‌ها و اندام‌های ما به طرز حیرت‌انگیزی افزوده‌اند. تعبیری که مک‌لوهان به کار برد و گفت رسانه‌ها ادامه اندام‌ها و احساس‌های ما هستند بیانگر همین موضوع است. تن‌زدودگی هم به معنای بی‌نیازی از بودن در زمان و مکان مشخص برای دسترسی به منابع است. همه این اصطلاح‌ها و عبارت‌ها و نظایر آنها گویای همان دو کلیدواژه «تحول» و «آزادی» است. رسانه‌ها پی‌درپی متحول می‌شوند – کافی است حتی فقط به تحولات فضای مجازی در این ۳۰ سال گذشته و تأثیر آن در تحول رسانه‌های دیگر نگاه کنید و نه تاریخ سرشار از تحول ۶۰۰ ساله چاپ تا کنون؛ و هم اینکه به نقش آزادی‌آفرین‌ آنها در گذشتن انسان از انواع موانع معنوی و مادی دقت کنید.

 

با توجه به کارکرد رسانه‌ها، حد و حدود «تحول‌آفرینی» و مرزهای «تحول‌پذیری» رسانه‌ها تا کجا است؟

خانیکی: ما دو پدیده «تحول‌آفرین» و «تحول‌پذیر» داریم به اسم «رسانه» و «قدرت» که هر دو اینها می‌توانند با هم‌افزایی در سطوح مختلف، یا سرچشمه درمان شوند یا منشأ درد. دکتر مجید تهرانیان در این راستا، تفسیر خوبی دارد و معتقد است که رسانه به تنهایی نه سرچشمه درد است و نه آغازگر درد. طبیعتاً رسانه‌ها در ایجاد «برساخته‌ها» مؤثرند و به «کلیشه‌ها» و «تصورات قالبی» شکل می‌دهند. آنجایی که رسانه‌ها به «حوزه عمومی» تبدیل شوند، می‌توان به نقش آنها در تغییر کلیشه‌ها امیدوار بود؛ به تعبیری، وقتی رسانه‌ها به محلی برای گفت‌وگو تبدیل شوند به طوری  که در یک طرف آن، قدرت سیاسی و در طرف دیگر نخبگان و افکار عمومی باشند برای «تحول‌آفرینی» قدرت پیدا می‌کنند.

«افکار عمومی» توسط کنش یک یک شهروندانش شکل خواهد گفت به‌عنوان مثال یکی از دلایل موفقیت«برجام» به توجه نهاد دولت و قدرت سیاسی به رسانه برمی‌گردد؛ به طوری که شخص وزیر خارجه خود در فضای رسانه‌ای حضور داشت و «دیپلماسی رسانه‌ای» و نه «دیپلماسی رسانه‌ها» به‌عنوان پاره‌ای از کنش آن دستگاه، به رسمیت شناخته شده بود.اینجا است که بحث دکتر نمکدوست در خصوص مهارت خبرنگار در خور توجه است؛ اینکه چقدر وارد «گفت‌و‌گو» در حوزه خبریش می‌شود، چقدر دید داشته و می‌داند که به‌عنوان یک «روزنامه‌نگار» صاحب قدرتی هم‌ شأن «سیاستمدار» است.در آنجاهایی که رسانه‌ها به طور عام و مطبوعات به طور خاص قدرت به زبان آوردن بخش‌های به حاشیه رانده شده مثل نخبگان، روشنفکران و هنرمندان را پیدا می‌کنند، اینجا است که روزنامه‌ها هم دارای قدرت می‌شوند.

* لیدا فخری- مهسا رمضانی- روزنامه ایران

 

منبع : باشگاه خبری عطنا


نظر شما :