تحقق «صلح اجتماعی» در گروی توجه به افکار عمومی است
در این نشست مهدی محسنیانراد علتهای ناپایداری صلح اجتماعی در ایران را از منظر ارتباطات بررسی کرد و گفت: میان همستیزی بینفردی و صلح جهانی رابطهای ارگانیک وجود دارد. سیدهاشم آقاجری فقدان صلح اجتماعی در ایران را بحرانی ساختاری دانست و گفت: ما نیازمند تحولی بنیادی در ساختار اجتماعی ایران هستیم. وی به دو نوع صلح منفی و صلح مثبت اشاره کرد و افزود: وقتی از صلح اجتماعی حرف میزنیم از صلح امنیتی و منفی حرف نمیزنیم؛ صلح مثبت یعنی نبود خشونت ساختاری به شکلهای مختلف. سعید مدنی، مؤلفههای عدم وجود صلح اجتماعی در ایران را بینظمی و درهم ریختگی، انتظار معجزه، نبود قطعیت و نبود امکان تصمیمگیری دانست. حسین راغفر نیز ریشههای بحران اقتصادی کنونی را سیاستهای اعمال شدۀ پس از جنگ ۸ساله عنوان کرد و گفت: اصلیترین مولفۀ اقتصاد کلان و اقتصاد خرد تضعیف پول ملی است که بارها و بارها در ایران اتفاق افتاده است. در پایان این نشست استادان به سؤالهای شرکتکنندگان پاسخ داده و حسن امیدوار، مدیر گروه صلح انجمن جامعهشناسی ایران به جمعبندی موضوع پرداخت.
لازمۀ «صلح اجتماعی» کاهش «همستیزی اجتماعی» است
مهدی محسنیانراد، در این نشست به بررسی ریشههای ناپایداری صلح اجتماعی در ایران از منظر ارتباطشناسی پرداخت و در ابتدا گفت: از منظر ارتباطشناسی همستیزی میان افراد هموابسته شامل اعضای گروههای نخستین از منظر جامعهشناسی مثل خانواده، شریکها و … است. وی افزود: همستیزی در گروههای نخستین امری طبیعی است اما در گروههای اجتماعی به هیچوجه طبیعی نیست.
استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه گفت: تعریف «گروه» در جامعهشناسی و ارتباطشناسی متفاوت است؛ در جامعهشناسی «گروه اجتماعی» از دو نفر شروع میشود و میتواند امتداد پیدا کند. محسنیانراد با بیان اینکه وقتی در عناصر یک جامعه اهداف ناهمساز شود، همستیزی به وجود میآید، گفت: «همستیزی میان افراد هموابسته مثل فرزند و همسر که هر یک برأی رسیدن به اهداف خود مواجه با اهداف ناهمساز هستند، طبیعی است». وی اظهار کرد: همستیزی ۴۰ سال است که به طور مستمر خودش را در ایران نمایش میدهد.
رد پای «صلح اجتماعی» در «همهپرسی ۱۳۵۸» مشهود بود
محسنیانراد با طرح این پرسش که آیا شنیده شدن صدای شلیک گلوله در روزهای پیش از ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در ایران نشاندهندۀ عدم وجود «صلح اجتماعی» در ایرانِ آن دورۀ زمانی بوده است، اظهار کرد: به نظر من بر اساس تعریف صلح اجتماعی در آن دورۀ زمانی در ایران «صلح اجتماعی» برقرار بود. این استاد ارتباطات افزود: در آن دوره، گروههای اجتماعی فارغ از هر دستهبندی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بدون هیچگونه تعارضی با هم، درست یا غلط در راستای سرنگونی رژیم شاهنشاهی تلاش میکردند.
محسنیانراد با بیان اینکه جای پای صلح اجتماعی در آن دورۀ زمانی وجود داشت، گفت: رد پای صلح اجتماعی تقریباً شش هفته بعد از آغاز نظام حاکم جدید در آن «آمار همهپرسی عجیب آری یا خیر» جمهوری اسلامی دیده شد. وی با بیان اینکه ۹۸ درصد مردم در «همهپرسی نظام جمهوری اسلامی» فروردین سال ۱۳۵۸مشارکت کردند و ۹۹.۲۵ درصد مشارکتکنندگان رأی «آری» دادند، گفت: با توجه به اینکه من در آن زمان عضو هیئت علمی دانشگاه و عضو بخش ارتباطات تلکس خبرگزاریها بودم، باید عرض کنم که هیچ خبرگزاری در جهان نگفت که در این همهپرسی تقلب شده است.
مردم طبق ادراک انتخابی مغزشان رأی میدهند
محسنیانراد به مکانیسم «ادراک انتخابی (ادراک گزینشی) (Selective perception)» مغز انسان اشاره کرد و گفت: هرکس که میخواست به جمهوری اسلامی رأی «آری» بدهد تعبیری داشت، این تعبیر محصول فعل و انفعالات درون کورتکس مغز او بود که در تحلیل اطلاعات پیشین و دو مکانیسم ادراک انتخابی و تفسیر انتخابی به وجود آمده بود.
وی با بیان اینکه مکانیسم «ادراک گزینشی» مغز انسان پدیدهای بسیار مهم در علم ارتباطات است، گفت: در مناظرۀ انتخاباتی آمریکا کسانی که طرفدار بایدن بودند پس از دیدن مناظره گفتند «دیدی چطور رویش را کم کرد» و کسانی هم که طرفدار ترامپ بودند همین برداشت را در مورد ترامپ کردند، یعنی آنگونه ادراک کردند که میل داشتند.
استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه به شفافسازی ذهنیت عامۀ مردم در همهپرسی سال ۱۳۵۸ اشاره کرد و توضیح داد: در بین کسانی که پای صندوق رأی رفتند عدهای میگفتند چون گفتهاند پول نفت را سر سفرهتان میآوریم رأی «آری» میدهیم. محسنیانراد دربارۀ ذهنیت دانشگاهیان دربارۀ ایدۀ «جمهوری اسلامی» نیز گفت: من از اصطلاح «جمهوری اسلامی» تصوری عینی داشتم؛ تصوری که به جمهوری اسلامی پاکستان مربوط بود.
وی افزود: نظام پاکستان از سال ۱۳۳۷ به جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد؛ همانطور که میدانید زیر آرم جمهوری اسلامی پاکستان صحبت از اتحاد و ایمان است و آنها این نظام را با شعار ایمان، اتحاد و نظم انتخاب کرده بودند.
اولین موج نارضایتی افکار عمومی پس از انقلاب چه زمانی شکل گرفت
این استاد ارتباطات اولین مواجهۀ خود با نظام جمهوری اسلامی در ایران را اینگونه توصیف کرد: اولین شوکی که به ما وارد شد، شوک جهتگیریهای مذهبی-سیاسی بود. محسنیانراد به اجباری شدن حجاب اسلامی برای همۀ زنان اشاره کرد و گفت: در بیستوچهارمین روز از پیروزی انقلاب اسلامی حکم حکومتی حجاب اجباری در ادارات دولتی صادر شد؛ در حالی که در جمهوری اسلامی پاکستان هیچوقت چنین حکمی وجود نداشته است که مسلمانان پاکستان باید با حجاب اسلامی باشند، این اولین چیزی بود که ما دیدیم و با خود گفتیم نه این آن چیزی که فکر میکردیم نیست.
وی به عدم طرح مسئلۀ حجاب اجباری قبل از پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ اشاره کرد و گفت: اگر در مطبوعات پیش از بهمن ۱۳۵۷ بگردید، مطلبی را دال بر اجباری شدن حجاب برای بانوان ایرانی اعم از مسلمان یا سایر ادیان پیدا نمیکنید. این استاد ارتباطات اولین خبر مربوط به اجباری شدن حجاب در جهان را مربوط ۱۶ اسفند ۱۳۵۷ در ایران دانست و گفت: اولین موج نارضایتی افکار عمومی پس از اجباری شدن حجاب اسلامی برای کارکنان دولت اتفاق افتاد که خودش را به صورت راهپیمایی نشان داد.
محسنیانراد با طرح این پرسش که چرا منبر ایرانی به نارضایتی بخشی از افکار عمومی در آن زمان توجه نکرد، گفت: طبق روزنامۀ اطلاعات به تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۵۷، آیتالله طالقانی گفتند حجاب اجباری نیست.
ارتباط یکسویۀ «منبر ایرانی» با «افکار عمومی»
وی در جایگاه یک ارتباطشناس گفت: قرنهاست که منبر ایرانی قدرت بسیار زیادی در ساخت افکار عمومی دارد، اما هیچ تصوری از این مسئله ندارد که باید برای افکار عمومیکه ناساختۀ خودش است ارزش قائل شود.
محسنیانراد مدیریت همستیزی اجتماعی را خارج از کنترل فردی دانست و گفت: وقتی همستیزی از میان افراد هموابسته خارج و وارد گروههای اجتماعی میشود، مدیریتش با عناصر بازیگر نیست؛ جامعهشناسی سیاسی میگوید باید مدیریت همستیزی اجتماعی در نظام سیاسی دنبال شود و مجری آن دولت و حکومت است.
درک مدل ارتباطی «منبع معنی» توسط «منبر ایرانی» ضروری است
استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به ماجرای تحریم تنباکو و تسخیر سفارت روسیه قدرت زیاد منبر ایرانی در طول تاریخ را یادآور شد و گفت: منبر ایرانی پیشینۀ موفقی در ساخت افکار عمومی داشته است اما در حال حاضر شرایط جدیدی در این عصر به وجود آمده و «منبع معنی» افکار عمومی نسبت به گذشته تغییر کرده است.
وی با بیان اینکه منبع معنی افراد تحت تأثیر شناخت و ارتباط در بستر فرهنگی شکل میگیرد، گفت: در حال حاضر فرهنگ دیگری به نام «فرهنگ جهانی» علاوه بر «منبر ایرانی» بسط پیدا کرده است و بهتر است «منبر ایرانی» هر چه زودتر درک کند که باید ضمن رعایت قواعد بازی جمهوری به افکار عمومی نیز توجه کند.
مهدی محسنیانراد، در جمعبندی سخنان خود بار دیگر بر مکانیسم «ادراک انتخابی» مغز انسان اشاره کرد و گفت: در حال حاضر «منبر ایرانی» باید بداند که در شرایط کنونی جهان افراد مقابل «منبر رسانهای» مستمع و بیننده هستند و طبق مکانیسم مغزشان ادراک انتخابی و تفسیر انتخابی دارند و بخشی از تفسیر انتخابی آنها از رسانههای جهانی تأثیر میگیرد.
تبدیل «مشکل» به «بحران» حاصل «سیستم ناکارآمد» است
در ادامهی این نشست سیدهاشم آقاجری، استاد تاریخ دانشگاه تربیتمدرس، «خشونت ساختاری» را ناقض «صلح اجتماعی» دانست و گفت: از نظر شکاف و تضادهای طبقاتی، فقر، حاشیهنشینی، بیکاری، نبود دموکراسی، سرکوب و… ۲۳ سال به عقب رفتهایم. او موضوع صحبتهای خود را «بحران ساختاری فقدان صلح و ضرورت تحول بنیادی و ساختاری» عنوان کرد و دربارۀ تفاوت بحران با مشکل گفت: مشکل و مسئله در سیستمها به وجود میآید و در درون همان سیستمها با سازوکارهای مشخص و معمول حل میشود، حتی اگر سیستم دچار اختلال نسبی شده باشد از طریق ساز وکارها مجدداً به توازن و تعادل میرسد و بقایش ادامه پیدا میکند ولی وقتی از بحران سخن میگوییم از پدیدهای سخن میگوییم که حل آن از توان سیستم خارج شده است
این استاد تاریخ در توضیح واژۀ «بحران» گفت: اساساً اصطلاح بحران از پزشکی آمده، سپس وارد اقتصاد شده و بعد وارد سیاست و جامعهشناسی شده است. آقاجری افزود: در تعریف پزشکی ارگانیسم بحرانزده ارگانیسمی است که دیگر خودبهخود و به صورت درونی قادر به خودترمیمی نیست و نیازمند تلاش بیرونی است.
وی با بیان اینکه ارگانیسم در حال مرگ برای دوباره زنده شدن نیاز به شوک دارد، گفت: وقتی ما در نظامهای سیاسی و اجتماعی از بحران سخن میگوییم یعنی دیگر نمیتوان انتظار حل بحران را از سازوکارهای متداول درون سیستمیداشت. این تاریخنگار با اشاره به اینکه بحران یعنی حل امر جزئی در پرتو امر کلی، گفت: در حل مشکل امر جزئی در محدودۀ امر جزئی حل میشود اما برای حل بحران مسئلۀ جزئی بدون راهحل کلی بهبود نمییابد.
«نبود جنگ» به معنای «صلح» نیست
استاد تاریخ دانشگاه تربیتمدرس با اشاره به اینکه که ما معمولاً جنگ را مقابل صلح میگذاریم و مقصود ما از جنگ در روابط بینالملل است یعنی جنگ بین دو کشور، گفت: تحول در مطالعات و نظریههای صلح باعث شده است که جامعۀ امروز از واژۀ سنتی صلح که به نبود جنگ اطلاق میشد بسیار فراتر رود، صلح در قالب سنتی مترادف بود با نبود خشونت مستقیم و کارگزار و عریان که بارزترینش جنگ بوده است.
آقاجری «صلح اجتماعی» را مشتمل بر صلح میان ملت و دولت، صلح میان قشرها و گروههای مختلف اجتماعی، صلح درون خانوادهها، صلح بینفردی دانست و گفت: صلح اجتماعی به طور مشخص در مقابل صلح منفی است.
وی صلح مدنظر دولتهای اقتدارگرا و سرکوبگر را صلح منفی و امنیتی دانست و گفت: دولت اقتدارگرا میکوشد خشونت را از صحنۀ جامعه و کنشگران غیردولتی دور کند اما در عین حال خودش صلح امنیتی را با خشونت مستقیم اعمال کند.
«صلح اجتماعی» در سایۀ «سکوت قبرستانی» مثبت نیست
آقاجری آوردن پلیس و ارتش به خیابانها، فعال کردن ارگانهای سرکوب و بازداشتهای خودسرانه را مصداق بارز صلح منفی و امنیتی دانست و گفت: صلحی که از بالا با ابزارهای پلیسی-امنیتی به جامعه تحمیل میشود به نوعی تحمیل صلح و سکوت قبرستانی به یک جامعه است؛ در واقع نوعی صلح رومی است.
او ایجاد «صلح امنیتی» در جامعه را حتی ناقض «صلح منفی» دانست و در توضیح گفت: «صلح منفی یعنی نبود خشونت مستقیم، کارگزار و عریان که بارزترینش جنگ است» و افزود: «صلح مثبت» یعنی نبود «خشونت ساختاری» در اشکال گوناگون آن. خشونت دیگر خشونت فیزیکی نیست و تمام آنچه که مانع تحقق حقوق انسانی یا شهروندی طرف مقابل میشود در تعریف جدید خشونت قرار میگیرد.
آقاجری با بیان اینکه سیستم به صورت ساختاری در حال سرکوب است، گفت: خشونت ساختاری یعنی ببینید که شخصی به طور مستقیم توسط کارگزاران امنیتی مثل پلیس و.. سرکوب میشود. این تاریخنگار افزود: «خشونت ساختاری» زمانی زنده به گور کردن دختران در دوران اعراب جاهلیت بود و زمانی در یک سیستم دیگر نابرابری و تبعیض سیستماتیک.
«اقتدارگرایی» ناقض «صلح» است
آقاجری «صلح اجتماعی» را همان «صلح مثبت» دانست و گفت: زمانی صلح مثبت به وجود میآید که فقر وجود نداشته باشد، نه «فقر مطلق» و نه «فقر نسبی»، به کسی بیحرمتی نشود، استثمار و بهرهکشی نباشد، تحقیر و لگدمال کردن کرامت انسانی نباشد.
وی اصلاح «رابطۀ دولت با مردم» را مقدم بر رابطۀ گروههای مختلف با هم دانست و گفت: دولتها به خصوص در جوامع اقتدارگرا بازیگر اصلی همۀ میدانها هستند. استاد تاریخ دانشگاه تربیتمدرس با اشاره به اینکه در فقدان دموکراسی با نبود صلح مواجه میشویم و این لزوماً به معنی وجود جنگ در معنای کلاسیک خودش نیست، گفت: وجود دولتی غیردموکراتیک و اقتدارگرا که بر ایدئولوژی و گفتمان تبعیضآمیز مبتنی شده ناقض صلح است.
آقاجری در ادامۀ سخنان خود گفت: واقعیت این است که ما در ایران امروز در بحران قرار داریم و شاهد یک فرآیند انباشتی تراکمی-ترکیبی هستیم؛ این بحرانها بحرانهای ساختاری و سیستماتیک است. وی راهحل بحرانها در ایران را ساختاری و سیستماتیک دانست و هشدار داد: بحرانها میتواند به صورت شورشها و طغیانها در آینده دور یا نزدیک ظاهر شود، همانطور که در این ۳-۴ سال گذشته شاهد آن بودیم.
این تاریخدان بالارفتن نرخ خودکشی، فقر، جرموجنایت و فحشا را ناشی از خشونت سازمانیافتۀ ساختاری دانست و گفت: خشونت ساختاری دارد دائم خودش را در لحظهبهلحظه زندگی روزمرۀ ما نشان میدهد.
آقاجری نظام تبعیضآلود را ضد صلح دانست و گفت: در جامعۀ ایران انواع و اقسام شکافها و تضادها به صورت عمودی و افقی روی هم انباشته شده است، از درون سیستم تولیدکنندۀ تبعیض انواع تضادها و شکافهای گوناگون بیرون میآید؛ تضاد فقر و قناع، تضاد سرمایه و کار، تبعیضهای رسمی و غیررسمی، تبعیض بین مسلمان و غیرمسلمان، تبعیض بین زن و مرد، بین روحانی و غیر روحانی و…
وی به اعتراضهای عمومی ۱۵۰ شهر ایران در آبانماه ۱۳۹۸ اشاره کرد و گفت: البته جامعه فعال است، بخشهایی از جامعه عاملیت خودش را پیدا کرده و خودش را در جنبشهای چند دهۀ اخیر نشان داده است؛ مثل جنبش زنان، کارگران، فرودستان و …
مسیر طولانی «جنگ پنهان» تا «صلح اجتماعی»
این تاریخنگار با طرح این پرسش که چگونه میتوان از بحرانها و ناصلحبودگی به سمت «صلح اجتماعی پایدار» رفت، گفت: گاهی خود سیستم میخواهد همین وضع موجود را حفظ کند، همین «ناصلحبودگی» که در واقع تعبیر دیگری از جنگ است؛ جنگ پنهان، جنگ ساختاری، جنگ منزلتی، جنگ قدرت، جنگ ثروت.
وی افزود: سیستم محافظهکار میخواهد وضع موجود را حفظ کند اما تا کی؟ این ناپایداری یعنی ناپایداری سیستم و این سیستم بهخصوص در شرایطی که امروز در آن قرار داریم دیگر نمیتواند با روشها و راهحلهای سنتی بقای خود را تضمین کند.
آقاجریُ محافظهکاران چه از نوع میانهرو و معتدل و چه از نوع افراطی را حافظ وضع موجود دانست و گفت: ما در وضعیت جنگ اجتماعی قرار داریم و نیازمند اصلاحات درونسیستمی هستیم. برای اصلاح، ابتدا افراد باید اصلاح شوند و سپس سیاستها وعملکردها.
سیدهاشم آقاجری، استاد تاریخ دانشگاه تربیتمدرس در پایان با بیان اینکه در ۲۳ سال اخیر شاید اصلاحات درونسیستمی توانست برخی از افراد سیستم را عوض کند اما نتوانست سیاستها، کردارها و رفتارها را عوض کند، گفت: کشور ما، ایران از نظر شکاف و تضادهای طبقاتی، فقر، حاشیهنشینی، بیکاری، نبود دموکراسی، سرکوب و… ۲۳ سال به عقب رفته است.
منبع: عطنا
نظر شما :