زرین زردار: جذابیت فعالیت ژورنالیسم علم به هویتسازی نهاد مدرسه وابسته است
در ششمین میزگرد بررسی چالشهای ژورنالیسم علم، زرین زردار، عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات و کاظم کوکرم بهعنوان میهمان به بررسی چالشهای این حوزه از روزنامهنگاری پرداختند. در ادامه مشروح این مصاحبه از نظر شما می گذرد.
با توجه به اینکه مفاهیم روزنامهنگاری علم و روزنامهنگاری علمی بعضاً به اشتباه به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند، آیا میتوان وجه تمایزی را در ارتباط با این دو واژه مطرح کرد؟
زردار: من بهطور کلی نسبت به اینکه ما روزنامهنگاری علمی را در برابر روزنامهنگاری علم قرار دهیم انتقاد دارم. آنچه ما از آن تحت عنوان روزنامهنگاری علمی نام میبریم در واقع همان روزنامهنگاری حرفهای است. شما لازم است در حوزههای مختلف ژورنالیسم از اصول حرفهای روزنامهنگاری پیروی کرده و یک موضوع را پوشش دهید، در حالیکه روزنامهنگاری علم چیز دیگری است و درباره موضوع دیگری حرف میزند، بههمین دلیل چون این دو اصطلاح ماهیتاً از هم متفاوت هستند نباید از این دو در مقام مقایسه با یکدیگر قرار دهیم.
کوکرم: موضوع ژورنالیسم علم در واقع فعالیتی است که به علم، روندها و فعالیتهای مرتبط با آن میپردازد و هدف آن این است که علم را برای مردم سادهسازی کند و بعضاً در آن نقد توسعه علمی هم اتفاق میافتد. اینکه ما بخواهیم دستهبندی جدید همچون روزنامهنگاری علمی را به آن اضافه کنیم در واقع کار را دشوار میکند. در مواردی اضافه کردن پسوند صفتی «ی» به روزنامهنگاری علم برای این است که به جمله بیاید در حالیکه از لحاظ کارکردی و معنایی بسیار تفاوت از هم هستند.
چرا در ژورنالیسم علم، علوم انسانی نادیده گرفته میشود؟ بعضاً در حوزههایی همچون آسیبهای اجتماعی پژوهشهایی صورت میگیرد که بهواسطه پرداخته نشدن در ژورنالیسم علم مغفول میماند؟
زردار: دستهبندی کلاسیکی که روزنامهنگاری علم را پوشش میدهد شامل علوم انسانی نیست، آنچه در دنیا بهعنوان زیرمجموعه ژورنالیسم علم متداول است در کنار علم و فناوری به حوزههایی همچون سلامت و محیط زیست نیز میپردازد ولی در این میان علوم اجتماعی جایی ندارد.
البته در صورتیکه ما با یک نگاه پوزیتیویستی به این موضوع نگاه کنیم طبیعی است که علوم انسانی را جزو این مجموعه قلمداد نکنیم چون در حقیقت با نگاه پوپری، بخشهای زیادی از علوم انسانی، علم ابطالپذیر نیستند و به خاطر همین، درون این مجموعه قرار نمیگیرند.
کاری که روزنامهنگار انجام میدهد این است که در حقیقت فرآیندها را میبیند، آنجایی که محل مناقشه است مشخص میکند، توجه افکار عمومی را به آن جلب میکند و یک پروسه یا فرآیندی را نشان میدهد که این قضیه از چه نقطهای شروع شده، به چه نقطهای رسیده است.
یکی از مهمترین علتهایی که علوم انسانی را در ژورنالیسم علم دخیل نمیکنند این است که میخواهند یک حوزه تخصصی ایجاد کنند تا هم اجتماع علمی بتواند در آن ارتباط بهتری برقرار کند و هم بتوان در آن حوزه بهخصوص بهتر کار کرد وگرنه در ژورنالیسم علم اتفاق متفاوتی نسبت به ژورنالیسم در حوزه اجتماعی رخ نمیدهد.
کوکرم: آنچه در تحقیقات علوم طبیعی به آن پرداخته میشود چیزی نیست که برای روزنامهنگاران در سایر حوزهها جذاب باشد. در ژورنالیسم علم بیشتر به حوزه علوم پایه و شاخههای نزدیک به آن پرداخته میشود که چندان مورد پایش و در معرض دید نیست در حالیکه در علوم اجتماعی موضوعاتی همچون اعتیاد و حاشیهنشینی و … فینفسه سوژه بوده و مورد توجه جامعه است.
با توجه به این که ما در جامعه در حوزه روزنامهنگاری علم چالشهای زیادی داریم، چطور میتوانیم مخاطبان را نسبت به علم و تأثیر آن در زندگی روزمرهشان جذب کرد؟
کوکرم: مخاطبان ما اول قاعدتاً باید این را بپذیرند که علم چیز مهمی است. برای اینکه بفهمند علم چیز مهمی است باید اثراتش را در زندگیشان ببینند. وقتی ما در جامعهای زندگی میکنیم که زرنگی و رانت بیشتر عامل پیشرفت است تا علم، مخاطب بهصورت پیشفرض از همان پنج شش سالگی متوجه میشود که قرار نیست در آینده به طرف علم بیاید چون علم کاری برایش نمیکند. مثال بارزش را میتوانیم در مدارس سطوح ابتدایی از الان ببینیم، به چند مدرسه در نقاط مختلف مراجعه کنید و از آنها بپرسید دوست دارید در آینده چهکاره شوید؟ برخلاف دوران ما که همه میگفتند دکتر، مهندس و بعضاً معلم، بچههای الان از همان ابتدا به این فکر میکنند که چهکار کنند یک شرکتی و یک بیزینسی راه بیندازند و من این را بارها در سفرهایی که حسب فعالیتم در حوزه نجوم داشتم امتحان کردم، بچهها فقط به این فکر میکنند که چهکار کنند تا پولدار شوند.
در یک چنین جامعهای که بچههایش دارند اینطور رشد میکنند، صحبت از علم و اینکه علم چیز مفید و مهیج و مؤثری میتواند برای شما باشد، خیلی سخت است چون تمام تجربههای اجتماعی بزرگسالان به بچهها منتقل شده که علم در کل چیز خوبی است ولی نه به اندازه چیزهای دیگر. این موضوعی است که در فضای آموزش و پرورش و کلان رسانهها بایستی بیشتر به آن پرداخته شود که در حال حاضر چنین نیست.
ما در یک کشور در حال توسعه هستیم که علیالاصول باید آموزش و علم در آن حرف اول را بزند ولی به دلایل پیچیده اینگونه نیست و از عهده یکی دوتا رسانه هم خارج یا حتی ۱۰ رسانه هم خارج است که بخواهند تصور عمومی را نسبت به آن چیزی که غالب هست، عوض کند. صرفنظر از اینکه باز هم تجربه اجتماعی مردم ما نشان میدهد که واقعیات جامعه چیز دیگری است و معمولاً رسانهها ما را به شکل دیگری که نیستیم میخواهند به ما نشان بدهند.
زردار: من هم تجربه مشترکی داشتم، در کلاس ارتباطات و توسعه یکسری پرسشنامه و آزمونی داریم که با بررسی احوال روانی جامعه میتوانیم بفهمیم که این جامعه آماده حرکت به سمت توسعه است و اینکه آیا بذرهای حرکت به جلو در آن وجود دارد یا نه. بر همین اساس حدود سه سال پیش از بچهها سؤالی پرسیدم که ۵۰ میلیون تومان پول به دستتان رسیده. اولاً به من بگویید که منبع این پول کجاست و از کجا به شما رسیده؟ ثانیاً بگویید این پول را چهکار میکنید؟
۳۷ تا ۳۸ نفر به سؤال جواب دادند و خیلی جوابهای شوکهکنندهای دریافت کردم. اولاً که همهشان یا در قرعهکشی برنده شده بودند یا ارث به آنها رسیده بود غیر از یک نفر، که این یعنی تقدیرگرایی محض!
بعد از آن، پاسخ مسیرهایی بود که افراد این پول را مصرف میکردند؛ یا یک چیز مصرفی مثل ماشین میخریدند، یا پاسخهایی از این قبیل که یک اتفاقی میافتاد مادرش میمرد و یک هزینههایی به وجود میآمد و این را کلاً خرج مراسم سوگواری و کفن و دفن مادرش میکرد و یا این که مثلاً یک پسر ۲۱ ساله که هنوز ازدواج هم نکرده بود داشت فکر میکرد که من در حال جدا شدن از همسرم هستم، اینقدر کم دارم برای مهریهاش، پرداخت میکنم، راحت میشوم و … ذهنیت جوانان ما در حدی است که میتوانند اینقدر منفی تخیل کند و پر است از بن بست.
فقط یک نفر در آن کلاس گفت من پذیرش میگیرم برای طی یک دوره دو ساله به انگلیس و میروم آنجا درس میخوانم، بعد از دو سال، آنجا کار میکنم، سرمایه لازم را بهدست میآورم، میآیم به ایران و یک شرکت میزنم و الی آخر که آن دانشجو هم اصلاً ایرانی نبود، بلکه یک دختر مراکشی بود.
در چنین سیستمی عملاً مسیر توسعه هموار نیست، بنبست است. شوخی است اگر ما بگوییم در حال توسعه هستیم و موضوع روزنامهنگاری علم هم خیلی به این فضا نزدیک است. ما باید بدانیم که راجع به چه مخاطبی داریم حرف میزنیم. آیا مخاطب ما مستعد کشف کردن است؟ علامت سؤال در ذهنش وجود دارد؟ دنبال نقد کردن فرآیندهای علمی آن بیرون است؟
زمانیکه مخاطب ما اینقدر منفعل است و در بنبست بهسر میبرد، به نظرم هر شعبدهبازی که لازم است باید انجام دهیم که او اصلاً توجهش جلب شود که حوزهای به اسم روزنامهنگاری علم وجود دارد یا محتوای علمی هم در رسانهها وجود دارد و برایش مفید و جالب است. برای همین بهنظرم شاید برای مخاطب دانشگاهی که در حقیقت دانشجویان مقطع لیسانس مد نظر من است، اگر ما بخواهیم محتوایی تولید کنیم، طبیعتاً میتوانیم روی اطلاعات سرگرمی حساب کنیم.
اگر بخواهیم با عموم جامعه در ارتباط با علم سخن بگوییم به نظر خیلی فضایی برای حرف زدن نداریم ولی شاید برای کودکان بتوانیم غیرمستقیم راجع به فرآیندهای علمی حرف بزنیم.
یکی از موضوعاتی که در فضای رسانهای مطرح میشود این است که رسانهها برای اینکه بتوانند مخاطب بیشتری را جذب کنند باید از قالبهای رسانهای مختلفی بهره ببرند، این در حالی است که رسانههای ما در گذشته برای هر نوع تغییر روندی در انتقال پیام میبایست از نهاد قانونی مثل وزارت ارشاد مجوز دریافت میکردند، آیا با پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی این نقش حاکمیتی نسبت به رسانهها تغییری نمیکند؟
زردار: این اتفاق در حال رخ دادن است، رسانهها امروز در حال حرکت بهسمت همگرایی هستند و این تنها به حوزه علم اختصاص ندارد، ما در همه حوزههای ژورنالیسم در حال دگرگونی هستیم، گویی هیچکدام از رسانهها از بین نمیروند و تنها به رسانههای نسل جدیدتر تبدیل میشوند.
در جریان این تحولات اما ما همچنان خیلی از سازوکارهای عجیب و غریب و بروکراتیکمان را هم حفظ کردهایم و اصلاً الزامات شرایط جدید را رعایت نمیکنیم. در فضایی که امروز محتوا تولید میشود دیگر چیزی بهنام کنترل دولتی، آنچه که وزارت ارشاد بر روزنامهها اعمال میکرد دیگر امکانپذیر نیست. در این فضا دیگر دولتها کنترلکننده نخواهند بود و جریان به سمت حکمرانی مشارکتی در جریان است.
کوکرم: بهنظر من فرآیند تبدیل شدن رسانهها به بنگاههای رسانهای در تمام رسانهها به جز رسانههای دولتی آغاز شده است و مثلاً مجله ما دیگر از حالت مکتوب صرف خارج شده و از تمام پلتفرمهای رسانهای برای جذب مخاطب استفاده میکنند چون نگاه آنها علاوه بر جذب مخاطب کسب منافع اقتصادی نیز هست موضوعی که در رسانههای دولتی کمتر به آن توجه میشود.
از سوی دیگر با توجه به افزایش سرعت انتشار بهواسطه توسعه تکنولوژیهای ارتباطی دیگر بیش از آنکه پوشش اخبار مهم باشد و مخاطبان بخواهند یک هفته یا یک ماه منتظر بمانند تا یک نشریه مثلاً علمی درباره یک رویداد بنویسد این اطلاعات از پلتفرمهای مختلف با کارکردهای متفاوتشان دریافت شده و این رسانههای مرجع بهدنبال پاسخ به چرایی و چگونگی آن خواهند بود.
نکته قابل توجه دیگر اینکه رسانههای ما در چند سال آینده تا حد زیادی تجمیع خواهند شد، مثلاً شاید این اتفاق برای رسانههای دانشگاه آزاد هم بیفتد که همه رسانههایش تحت یک برند به فعالیت بپردازند، این همان هم افزایی رسانهها است که به حرفهایگری در رسانهها کمک شایانی خواهد کرد.
این موضوع در حوزههای مختلف ژورنالیسم بهویژه ژورنالیسم علم مطرح است که ظهور و بروز شبکههای اجتماعی با کارکردهای مختلف باعث شده تا مخاطبان ما دیگر حوصله خواندن و یا تماشای محتواهای طولانی معنیدار را نداشته باشند، شما تأثیر شبکههای اجتماعی بر ژورنالیسم علم را چطور ارزیابی میکنید؟
کوکرم: در روزنامهنگاری علم شاید جدا از آن بحث وفاداری به مفهوم علم، نکته کلیدی این است که محتوا جذاب و سرگرمکننده باشد همانطور که مخاطب مینشیند یک فیلم دو سه ساعتی را هم تماشا میکند، میتواند بنشیند ماجرای یک رویداد علمی را هم بخواند بهخاطر اینکه کشش دارد و مخاطب را جذب می کند.
بنابراین اگر بتوانیم روایت خوب داشته باشیم و در حقیقت پرداخت خوبی بر روی آن انجام دهیم بهطوری که کیفیت را ملاک قرار دهیم کماکان مخاطب دنبالکننده مفاهیم مورد نظرمان خواهد بود.
متأسفانه آفتی که همچنان در رسانههای ما وجود دارد این است که رسانههای ما همچنان کمیتگرا هستند، در اینصورت زمانیکه خبرنگار مثلاً در یک خبرگزاری موظف میشود در روز ۱۰ خبر تولید کند، چون نگران معیشتش است معلوم است که محتوایش رنگ و لعاب لازم را برای جذب مخاطب نخواهد داشت.
بعضاً سیاست دیگری همچون میزان بازدید در رسانهها نیز مطرح میشود که این موضوع هم سبک اخبار را بهسمت خبرهای زرد سوق میدهد، نکتهای که باید در بحث کیفیت مدنظر قرار گیرد این است که محتوای ما بیش از آنکه به کمیت و یا میزان بازدیدش توجه کند باید بر جریانسازی متمرکز باشد.
در بحث تأثیر شبکههای اجتماعی هم باید گفت که اگر هوشمند به ماجرا نگاه کنیم دیگر رسانههای ما بایستی از صرف انتقال خبر فاصله گرفته و این وظیفه را به این کانالها و شبکههای اجتماعی بسپارند در عوض باید ما در رسانههایمان بهدنبال این باشیم که رویداد را بهصورت یک داستان پر آب و تاب روایت کنیم و آن را با جزئیات و حواشی بیشتری مطرح کنیم. بهنظر من به شبکههای اجتماعی بیش از آنکه بهعنوان تهدید نگاه شود باید به چشم فرصت آن را در نظر گرفت.
زردار: اگر ما بخواهیم به این موضوع بپردازیم که شبکههای اجتماعی چه تأثیری برروی ژورنالیسم علم میگذارند باید به این موضوع برگردیم و ببینیم که اصلاً مخاطبان ما چه کسانی هستند. بهطور کلی ما سه دسته مخاطب داریم یک دسته افرادیکه مخاطبان بالقوه ما هستند و نسبت به کل مخاطبان جمعیت کوچکی هستند.
دسته دوم مربوط به آن دسته از مخاطبان است که در حوزهای متخصص نیستند ولی خیلی به آن علاقهمند هستند و به¬طور مداوم تحولات مربوط به حوزههای خاص را رصد میکنند که جمعیت آنها بیشتر از دسته اول است و ما اصطلاحاً به آنها «عموم علاقهمند» یا «همگان علاقهمند» میگوییم.
دسته سوم هم افرادی هستند که بهطور کلی به حوزه علم و فناوری بی علاقه هستند و از دایره رسانههای علمی خارج هستند و شاید در مواردی توجه آنها جلب شود که یک رویداد به طور مستقیم بر زندگی آنها تأثیر داشته باشد که ما به آنها مخاطبان رسوبکرده میگوییم، این افراد همانهایی هستند که حوصله ندارند مطالب طولانی را بخوانند و بخش زیادی از این آدمها حتی مطالب کوتاه شده شبکههای اجتماعی را نیز نمیخوانند چون اصلاً جزو مخاطبان حوزه علم و فناوری نیستند.
من نیز همچون آقای کوکرم به شبکههای اجتماعی بهعنوان یک فرصت نگاه میکنم. شبکههای اجتماعی بهخاطر اینکه استفاده از آنها نیازمند یک سطح سواد است فرصت مناسبی را برای ما ایجاد میکند تا دامنه مخاطبانمان را گسترده کنیم. ما در گذشته مخاطبانمان را بیشتر از روی میزان اشتراکشان شناخته میشناختیم ولی امروز دسته دوم یا همان عموم علاقهمند میتوانند از طریق یک جستجوی ساده به محتواهای ما دسترسی پیدا کنند و این موضوع باعث میشود حوزه علائقشان نیز گسترده شده و به مرور تبدیل به مخاطبان دسته اول شوند. به این لحاظ من با وجود همه انتقاداتی که به شبکههای اجتماعی میشود که حجم زیادی از اخبار جعلی در آن تولید میشود، توسط غیرمتخصصان ارزیابی میشود و مخاطبان نمیتوانند فرق منبع معتبر و غیرمعتبر را از هم تشخیص دهند، به نظرم جنبه فرصتش خیلی بیشتر است.
منبع خبر: عطنا
نظر شما :